حسین منزوی

حسین منزوی

حسین منزوی
حسین منزوی

ای دور مانده از حسین منزوی اشعار پراکنده 104

اشعار پراکنده 104 ام از 142 اشعار پراکنده

ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59

1 ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار

2 آنسوی پنج خندق – پشت چهار دیوار

3 ای قصه ی تو و من – چون قصه ی شب و روز

4 پیوسته در پی هم ، اما بدون دیدار

5 سنگی شده است و با من تندیسوار مانده است

6 آن روز آخرین وصل ،‌و آن وصل آخرین بار

7 بوسیدی و دوباره… بوسیدی و دوباره

8 سیری نمی پذیرفت از بوسه روحت انگار

9 با هر گلوله یک گل در جان من نشاندی

10 از بوسه تا که بستی چشم مرا ، به رگبار

11 دانسته بودی انگار ، کان روز و هر چه با اوست

12 از عمر ما ندارد ،‌دیگر نصیب تکرار

13 آندم که بوسه دادی چشم مرا ، نگفتم

14 چشمم مبوس ای یار ، کاین دوری آورد بار

15 ( اشعار حسین منزوی )

16 یک شعر تازه دارم ، شعری برای دیوار

17 شعری برای بختک ، شعری برای آوار

18 تا این غبار می مرد ، یک بار تا همیشه

19 باید که می نوشتم ، شعری برای رگبار

20 این شهر واره زنده است ،‌اما بر آن مسلط

21 روحی شبیه چیزی ،‌ چیزی شبیه مردار

22 چیزی شبیه لعنت ،‌ چیزی شبیه نفرین

23 چیزی شبیه نکبت ،‌ چیزی شبیه ادبار

24 در بین خواب و مرداب ، چشم و دهان گشوده است

25 گمراهه های باطل ،‌بن بست های انکار

26 تا مرز بی نهایت ، تصویر خستگی را

27 تکرار می کنند این ،‌ ایینه های بیمار

28 عشقت هوای تازه است ، در این قفس که دارد

29 هر دفعه بوی تعلیق ، هر لحظه رنگ تکرار

30 از عشق اگر نگیرم ،‌ جان دوباره ،‌من نیز

31 حل می شوم در اینان این جرم های بیزار

32 بوی تو دارد این باد ،‌وز هفت برج و بارو

33 خواهد گذشت تا من ، همچون نسیم عیار

34 حسین منزوی

35 خواب و بیدار

36 با کابوسی که از جنس هذیان و تب می­چرخیدم

37 که بی در زدنی از راه آمدی

38 هر چند پیش از صدایت،

39 بویت را شنیده بودم

40 در آستانه­ ی ناگهانت از هوش رفتم.

41 اگر به نامم نخوانده بودی

42 باری،

43 آوازی بودی که عشق

44 نسل­ها پیش از این ترنمت کرده بود

45 بی آنکه دهان گشوده باشد

46 و رازی بودی که سرنوشت

47 در گرماگرم بیداری نخستین

48 به پچ پچه در گوشم بازت گفته بود

49 پیش از آنکه جان کوچک

50 به تنم بازگشته باشد

51 با این همه در که به مشت و تلنگر نواخته شد

52 تنها تو می­توانستی

53 تپانچه و توفان

54 و نسیم و نوازش

55 سوغات سفرت بوده باشد

56 کشفت نمی­کردم ،

57 بازت می­شناختم

58 نمی­ آموختمت

59 به یادت نمی­آوردم.

شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار

شاعر شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار چه کسی است ؟

شاعر شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار حسین منزوی می باشد.

شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار چیست ؟

قالب شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار اشعار پراکنده است

سبک شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار چیست ؟

سبک شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار سبک نوین است

مضمون اصلی شعر ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
حسین منزوی

ای دور مانده از حسین منزوی اشعار پراکنده 104

اشعار پراکنده 104 ام از 142 اشعار پراکنده
بنر